متروک ترین امپراطوری بهار

متروک ترین امپراطوری بهار

زندگی مرگ تدریجی رویاهاست می نویسم تا باشم
متروک ترین امپراطوری بهار

متروک ترین امپراطوری بهار

زندگی مرگ تدریجی رویاهاست می نویسم تا باشم

سنونی بزنه وه بلگفا


امان از تنبلی ، خیلی وقت بود می خواستم اسباب کشی کنم اما از اونا هستم که کنگر می خورن و...حسابی ته نشین شده بودم توی بلاگفا اما از اونجایی که سنونی بزنه وه بلاگفا  خلاصه صاحب خونه انگار دلش نبود ریشه بزنم توی بلاگفا ... عدو خواست که زند ریشه ما ...القصه اسباب واثاثیه رو زدیم زیر بغل و الفرار

اگه عمری باشه و نفسی اینجاها پایم رواز گلیم درازتر می کنم وتوی کفش اهالی خرد

پی نویس: 

این چند روز دوستان ماه سنگ تمام گذاشتند حیف نوشتن بلد نیستم تا زبان به ستایش بگذارم تنها به مهر سرمی سایم در آستان بزرگی تان

آبجی نرگس....سمیرا بانو....سایه خانم....جناب سرزمین آفتاب....

لال روبروی دقایق می نشیم به دعای سلامتی تان

نظرات 9 + ارسال نظر
مریم شنبه 29 تیر 1392 ساعت 19:45 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

سلااااام
کجایین شما برادرم
چن بار کامنت گذاشتم اما خطا داد
بخدا اونروز از درد نگرانی به گریه و هق هق افتاده بودم
من که خبر نداشتم اما بخدا دیروز جزخوانی دهم را به نیت سلامتی نازدانه تان خواندم
خدا رو شُکر هستید حتی اگر حقیری همچو مرا لایق به خبردادن خودتان ندانید

سلام
زیر سایه خدااااا
ممنون که به فکرم بودید شکر خدا چیزی نبود
ببخشید استرس و فشار مجال نداد

سمیرا یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 08:37 http://nahavand.persianblog.ir

پرشین هم از این بازیها زیاد درمیاره سرما اما دلم نمیاد بذارمش و برم دیگه کفتر جلد شدیم خب! خونه نو مبارک ایشالا درش به خوشی و نوشته های قشنگ و شاد...خدا رو شکر که حال دلتون خوبه...من اما همچنان وقت اذان دعاگویم

منم کفتر جلد بودم اما وقتی نون ودون نمیدین مجبور شدم اسباب کشی کنم
هیچ وقت از یادم نمی رود هیچ وقت...

دختر مردابی یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 12:18 http://termeyeroya.blogsky.com/

سلام
بهار را به بلاگ اسکای آورده اید
خانه نو مبارک
حالا بلاگ اسکای یک امپراطور دارد که قرار است با واژه بهاری جاودان بیافریند در سرزمینش
به جمع بلاگ اسکای ها خوش آمدید امپراطور بهار

سلام بانوی هفت دریا
خرسندم دل و یادم را پاشویه کردید به رنگ دریا ونیلوفرانگی هایش
امید بتوانم هم پای قلم فرهیختگانی چون شما بنویسم

طهورا یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 17:25

سلام برادرزاده امپراطور
یه دو هفته ای که دور از نت بودم ٬ظاهراشما در رنجشی بودید.
امّا من همیشه دعا گویتان بودم هر چند ناقابلم.
تندرستی همراه همیشگی خانواده ی بهاریتان.
این خانه جدید حسنش٬ این شکلک هاست...

سلام عمه خانم خوبی ها
شکر که همه چیز آرومه....

سپاس از مهر بی کرانتان که از نیکان روزگارهستید

ریحانه دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 00:11

خدا رو شکر

خدارو شکر...
سپاس

زهرا فتحعلی دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 09:15

سلام برادر
منزل نو مبارک.
دیر آمدید و در عوض با دست پر و با منزل جدید.

سلام بانوی فرهیخته
ممنون از دلگرمی تان

سرزمین آفتاب دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 10:52 http://sarzamin-aftab.blogsky.com

به به کم الله
بسیار خوشحالیم که با اینکه بلاگ اسکای هم چندان اهل تمکین نیست و هر لحظه اش را یا نازی ست یا بازی
اما شمارا نیز در کنار خویش می بینیم
انشاله ابر دغدغه و نگرانی بحق این ماه عزیز از آسمان دلتان رخت بربسته باشد و خورشید امید و دلگرمی و همدلی میهمان همیشه بر فراز خانه و کاشانه تان باشد و بماند

و اما بعد...
تلمیح و استعاره فرمودید که نوشتن نمی دانید !!
معاذالله
اگر آنکه نوشتن نمی دانید و رشحات قلم و ذهنش چنین است
پس الله اکبر بر آنکه از نگاه آن جناب نویسنده است و وااسفا بر منی که پیش شما باید بیایم و تلمذ کنم

قصه کوتاه
از آمدنتان و اسباب کشی و رفع نقص های فنی اینترنتی و غیر اینترنتی تان خوشحالم
گل لبخند بر گلدان خوش نقش لبتان ، چهار فصل و بی خزان باد

بسی مشعوف شدیم در هم پیالگی تان..ناز یار به نیازمان بسته است
ابرها در گذرند این ماییم که سنگ کف روخانه شده ایم
شکر یزدان پاک را
واما مهربانی تان برکسی پوشیده نیست
شکی نیست که رقص قلمتان دل می برد از وبلاگستان مهر

دیدید نتوانستم با لحن نوشتاریتان همپا شوم لی لی را چه به دو صد متر المپیک

سهبا سه‌شنبه 1 مرداد 1392 ساعت 18:22

می دونین وقتی اولین کامنت رو خوندم و نظر قشنگ برادر آفتابی ام را , زبانم لال شد و قلم نداشته ام از دستم سر خورد و افتاد !
پس بگذارید ساده بگویم تبریک آمدنتان را از عمق دلم که می دانم با آن آشنایید و ساده می خوانید شادی اش را .
شادی و پیروزی و میمنت قرین لحظه های این سرا و صاحبش. خوش آمدید برادر.

در نظرات جناب آفتاب مهربان شکی نیست و شما چه مسلط توب را در زمین ایشان انداختید که یه وقت کسی از شما تمجید نکند خواهر ابی آسمانی ام ما الک تمجید از قلم شما را آویخته ایم که وقتی ورد هرروزه است چه نیاز به تکرار...می گویید نه پست اخیرتان شاهد
شادی همه دوستان به توان لبخند مرغ آمین

سرزمین آفتاب چهارشنبه 2 مرداد 1392 ساعت 21:29

به قول هر دو بزرگوار
حالا توپ افتاده توی زمین من

این یک بنده نوازی می کند و آن دیگری همچون همیشه تواضعش را سایه بان تبحرش کرده

اما
بهانه ی همه یان گفت و نویس ها و تبسم و لبخند ها
حال خوشیست که شما و دلتان و عزیزانتان دارید

می گفتند خمیازه و تبسم مسریست
حال خوش را نیز به آن اضافه فرمایید که خوشیم از خوشی تان

توب از اول هم توی زمین شما بود....
خوشی مسریست...خوش باش تاماهم گرفتار خوشی باشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد