متروک ترین امپراطوری بهار

متروک ترین امپراطوری بهار

زندگی مرگ تدریجی رویاهاست می نویسم تا باشم
متروک ترین امپراطوری بهار

متروک ترین امپراطوری بهار

زندگی مرگ تدریجی رویاهاست می نویسم تا باشم

طهورای مهربانی





خدا به فرشته هایش فرمان داد سجده کنید ابلیس گفت من از آتشم او از خاک خداوند فرمود: من چیزهای می دانم که شما نمی دانید...

هبوط در چشم برهم زدنی اتفاق افتاد...آدم خاکی بود دلش کدر...دلش گرفته بود گفت خدایا بهشت را از من مگیر...من نام را از نسیان گرفته اند اگر فراموش کنم بهشت را

خدا فرشته هایش را فرستاد تا آسمان را رنگ بزند...

سبز...آدم خسته شد گفت برگهای درخت سیب سبز بود

خدا فرمان داد 

قرمز....آدم اخم کرد...شیطان سرخ بود قرمز

خدا لبخندش را فرمان داد

زرد....آدم رو برگرداند که سیب....سیب....سیب

فرشتگان چادر را کشیدند روی زمین

سیاه....آدم یاد گیسوان حوا افتاد....فریب....

خدا خودش دست به کار شد و ...

آبی...

آبی...

آسمان آبی شد

آدم میگریست در سما....می خندید در سجده....آدم عاشق حوا شد...پای برهنه می دوید 

آبی بهشتی بود که آدم در یادش مانده بود....


فیروزه رنگ نیایش است و عاشقی ...

من آبی را در مهربانی آبجی سهبا یافتم...وفیروزه را در شکوه معنویت عمه طهورای مهربان...




آبی انشاء خواهر بود و من گفتم که رو نویسی خواهم کرد و این شد :


http://s5.picofile.com/file/8103289342/3.mp3.html


 فیروزه ی ناب مهربانی عمه طهورای مهربان تولدتون نیک


نظرات 8 + ارسال نظر
سهبا یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 22:20

وای من فقط دلم میخواد این قصه رنگها رو بخونم و بخونم ! چقدر دنیای قشنگیه بودن آدم در کنار خدا و اینهمه مهربونی به تصویر کشیده شده !
آدمی که خدا به خاطر دلش رنگها رو آفرید و آبی رو هدیه داد به زندگیش تا همیشه رنگ بهشت، رنگ خدا به یادش بمونه ...
اونوقت این کجا رونویسی از دست آبجی بود ؟؟؟ من صد بار هم بخونم نمیتونم روخونیم رو بیست بشم داداش !
اوخ راستی سلام . تو این سرا هم تولد عمه عزیزم مبارک .

رو نویسی از دل که باشد نمره بیست می شود....

آبجی پروانه و ماه ....سلام

طهورا یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 22:44

آدم می گریست در سما......عمه می گریست ...در زمین...از شوق ...از این همه محبّت ...که خدا در دل آدم ...قرار داده بود.
دربوستان امپراطور بهار ،گُل می شوم امّا عطر کلمات محبّتش در سخن تشکّر نمی گنجد...
و محبّت آبی ست ...
بوی خاک سفال فیروزه جلد دفتر دلم شدو سطر سطر فال حافظ ضریح زائران خیالم را لمس کرد...
لالم از اینهمه محبّت.
سلام برادرزاده مهربانم ،تشکّر

محبت آبیست...

سلام عمه خوبی ها

گفت با اینها مرا صد حجت است
لیک جمعند وجماعت رحمت است

سرزمین آفتاب دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 09:01

رنگ در رنگ و به هر رنگ هزارانش طیف
نغمه در نغمه و هر نغمه به‌یاد یاران

دست مریزاد

سپاس مهربان فرهیخته

زهرا دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 10:25

سلام عمو امپراطور
آبی رنگ عشق هست
عالی بود
هزارتا لایک به این پست
تولد عمه طهورای عزیز مبارک

سلام
هزار لایک به تکثیر مهر

سمیرا دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 15:13

به به پس جشن دسته جمعی راه انداختید...مبارکه....خوش به حال عمه طهورا که این همه دوست خوب دارن...تولدتون بازم مبارک عمه

لذت زندگی به همین دست جمعی بودن هاست....
سپاس

طهورا دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 20:29

مهربانی را دوباره می خوانم ...دوباره لبخند می زنم ...نگاه مهمان ها ...و مهربانی های تکثیر شده ...دوباره می گویم که دستمریزاد از لطفتان و لطف مهمان های این امپراطوری ...نگاهم دوباره به کاشی آبی می افتد ...
سلام برادرزاده
پایدارترین بهار در دلتان مانا...باد.

سلام عمه خوب قصه ها...
قصه ما یه همیشه افتابیه و بارونش فقط برای رنگین کمانها می بارد...
برای شستن کاشی ها...

مهرتان آفتاب

سهبا دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 20:53

سلام برادر . طلوع و غروب روزها بر شما رنگین کمان مهربانی .
امروز در لحظه های طلوع زیبای خورشید یاد شما و قصه زیبا و لبخند خداوند بودم !

سلام آبجی...
در هر طلوع خورشید هزار فرشته سوار بر نور می اید برای رساندن سلام خداوند...
مهرتان چراغ این خانه است

ژیکان سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 09:38

تولد آیه های مهربانی خدا مبارک
عمه ها نشانۀ نگاه عاشقانۀ خدا بروی زمین هستند
قدر باید دانست حضورشان را

مبارک

سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد