متروک ترین امپراطوری بهار

متروک ترین امپراطوری بهار

زندگی مرگ تدریجی رویاهاست می نویسم تا باشم
متروک ترین امپراطوری بهار

متروک ترین امپراطوری بهار

زندگی مرگ تدریجی رویاهاست می نویسم تا باشم

نخ کش حس ها

پاییز است و باد می داند چه طور توی  درخت ها بدود که تنهایی ات را کوچه بشنود.ما هر کدام مان تصویری خاصی از پاییز در وجودمان جا خوش کرده است.این که این تصویر از کجا و چه طور سر از دل ما در می آورد بستگی به آدم های اطراف ما دارد.آدم ها می آیند نقش شان را بازی می کنند.نقش شان همان حسی است که از فصول در ذهن و دل مان جای می گیرد

برای کسی پاییز می شود سر توی لاک تنهایی و خش خش برگ ها و برای دیگری می شود چای لب سوز پشت پنجره و یکی هم پرده اتاق را چنان محکم می کشد که هیچ برگی نتواند نت های گم شده در وجودش را بنوازد

ما معمولا خالی هستیم اما در کنار دیگری قرار گرفتن مان رنگ و لعاب می بخشد به روزهای بعدمان

روزهای بعدمان آدم های می آیند و رنگ فردا را رقم می زند. ما در روزهای بعد مان روزهای بعدی یکی دیگر را رنگ می کنیم.و آنقدر رنگ می کنیم که شبیه به هم را زیاد می شود پیدا کرد. این روزها تلگرام و اینستا گرم نقش مهمی در رنگ کردن فصول ما دارد و این کپی برداری دارد مسری می شود و این بیماری نمی داند که قاصدک و گندم چه می کند با روزهای بعد کسی...

جایی حس مان نخ کش شده است و  نخ دارد کلاف می شود و درد جایی است که این نخ می افتد دور دل تنگی و بزرگ می شود 

نظرات 2 + ارسال نظر
طهورا چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت 22:40

سلام برادرزاده
خوش آمدید
مرد بهار چه بی باک بر پاییز نشینان شمشیر کشیده

سهبا جمعه 14 مهر 1396 ساعت 12:31

این آدمها هستند که به روزها و فصلها معنا می بخشند! و آدمهای مانای لحظه ها، حتی اگر مقابل دیدگانت نباشند، در تمام ثانیه ها با تواند و مگر می شود آن روز را، و آن ساعت خاص را بی حضورشان سرکنی؟
و مهرماه برای من ماه خاصیست که هر روزش انگار با یاد کسی رقم خورده!
ممنونم برادرجان! حس و حال مهتابی این روزهایتان با دلم آشناست! امید که شاد و روشن باشد رنگ روح لحظه هایتان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد