دیگر به وعده های تو ما را امید نیست
این نسخه برای من اصلا مفید نیست
هستی دیگر از اهالی امروز پس چرا
در بین حرف های تو حرف جدید نیست
پیداست این سفینه به ساحل نمی رسد
مارا اگر نهنگ ببلعد بیعید نیست
با این که سیل در همه جا رخنه کرده است
تحلیل می کنید که باران شدید نیست
ای شیخ پاس حرمت آزادگی بدار
این گفته از حسین.ع. بود از یزید نیست
تاریخ گفته است که در پیش گاه من
هرکس رود به جنگ قلم رو سفید نیست
وقتی تن به حرف حسابی نمی دهید
جایی برای صحبت گفت و شنید نیست
فریادی از سر عزّت ...به گوشمان رسید ...
باید گوش در صدای لطیف نسیم سپرد
دهان حق را باید قاب گرفت
سلام دادگر
سلام مهربان عمه
باید دل سپرد که سر رفتنی است که می برند هرآنچه بریدنی است و اما دل....دهان حق است....
سلام
سپاس از توجهتون به مطالبم . با احترام لینک شدید.
قلم شیوایی دارید . موفق باشید.
سلام
سپاس از مهرتان....
این روزها سفینه های کمی به ساحل می رسند ... کاش غرقه دنیای پرآشوب زندگی نشویم ...
سلام .
ساحل چقدر دور است....کاش....
سلام
دست مریزاد مرد بهاری
عالی بود و زیبا
آفرین
*************************
خدمت شروع شد، تاریک و تـو بـه تـو
بی عکس نامزدش، بی عکس «آرزو»
شبهای پادگان، سنگین و سرد بود
آخـر خدا چرا؟ آخـر خدا چگو…
نه… نه نمیشود، فریاد زد: برقص…
در خندهی فـروغ، در اشک شاملو…
توی کلاهِ خود، لاتین نوشته بود
“Your hair is black, Your eyes are blue”
یک نامــــه آمد و شد یک تــــراژدی!!!
این تیتر نامه بود: «شد آرزو عرو…
س» و ستارهها چشمک نمیزدند
انگار آسمان حالش گرفته بود
تصمیم را گرفت، بعد از نماز صبح
با اشک در نگاه، با بغض در گلو
بالای برج رفت ، و ماشه را چکاند
با خون خود نوشت: «نامرد آرزو…»
حامد عسگری
زمستان بی تو چه کشنده است دوست آفتابی من....
سلام
حامد عسگری و انتخاب ناب شما جشن دلم را کامل کرد
هر کس به جنگ قلم رود رو سپید نیست ...
سلام بعد از مدتها آمدم ،فضای وبتان گرم و گرمتر شده ...
دلتان گرم و پرامید
سلام بانوی فرهیخته دیارم
سپاس که دوباره مهمان واژه هایم شدین
چه شعر محشری...چقدر وصف حال است این شعر زیبا....وصف حال این روزهایمان...مخصوصا بیت آخرش....اما زمستان رو به اتمام است و وقت روسیاهی زغالها...اندکی صبر سحر نزدیک است.
من هم به این امید دارم که زمستان در حال رفتن است....این همه صبر کردم بازهم....
آسمان، دزد است کشتی حالِ بادش را ندارد
او فقط از دزد دریایی نمادش را ندارد
باز میپرسی که کشتیهای من غرق است؟ آری
مثل معتادی که خرج اعتیادش را ندارد
باغ وحشی را تصور کن که میرقصد پلنگی
تاب اشک ما و مرگ همنژادش را ندارد
بیقرارم مثل وقتی مادری با یک شماره
میرود تا باجهها اما سوادش را ندارد...
حکم جنگ آمد تصور کن که سربازی نشسته
غیرتش باقیست اما اعتقادش را ندارد
آب راکد را که دیدی؟ چون سرش بر سنگ خورده
رود بود و حال شوق امتدادش را ندارد
درد یعنی شاعری در دفتر شعرش ببیند
مثل سابق دیگر آن احساس شادش را ندارد
شعر از: سیّدسعید صاحبعلم
بیقرارم مثل وقتی مادری با یک شماره
میرود تا باجهها اما سوادش را ندارد...
مثل همیشه....ناب...معرکه....محشر
دست مریزاد
گاهی شرار شرم و گاهی شور شیدایی است
این آتـش از هر سر که بر خیزد تماشــایی است
دریـــا اگر ســــر می زنــــد بر سنــــگ حق دارد
تنهـــــا دوای درد عاشـــــق ناشکیبـــایی است
زیبــــای من ! روزی که رفتــــی با خودم گفتـــم
چیزی که دیگر بر نخواهد گشت، زیبــــایی است
راز مـــرا از چشمهــــایـــــم می تـوان فهمیـــــد
این گریه های ناگهـــــان از تــرس رسوایی است
این خیــــره مانــــدن ها به ساعت های دیــواری
تمــــرین بــــرای روزهایــــی که نمی آیی است
شــــاید فقط عـــــاشق بداند "او" چرا تنهاست:
کامـل ترین معنــــا برای عشـــــق تنهایی است ...
فاضل نظری
سلام عمو امپراطور
این خیــــره مانــــدن ها به ساعت های دیــواری
تمــــرین بــــرای روزهایــــی که نمی آیی است
سلام بانوی انتظار و غدیر
به آیینت قسم حتی قلم هم گیج و لرزان شد
تمام شعر من از شوق تو گیسو پریشان شد
نقابی بسته ای بر چهره ات دیوانه ی شاعر
و چشمان خدا پشت نقابت خوب پنهان شد
بخند و آسمان چشم شاعر را بباران و
بدان لبخند تو در این غزل آیینه گردان شد
نوشتم آینه ... آیینه یعنی تو نه یعنی من
حضورت معنی آیات سحر آمیز قرآن شد
غزل ویرانه شد از رفتنت فالم خبر دارد
چرا که اسم تو تعبیر نقش توی فنجان شد
برایت بی گمان من حکم آن دیوار را دارم
که قلب تیر خورده روی آن مفهوم ایمان شد
نقاب از چهره ی خود بر نداری ،گفته ام آنشب
که اینجا ماجرای جنگ بین عشق و وجدان شد
-------------------------------
امید صباغ نو
.....
.....
....
سرپا شور و آرامش شدم از این شعر
دست مریزاد
لسلام علیک ایها العبد الصالح
بنفشه ها
بهار را نوید می دهند
کم کم باورم می شود
که قرار است بیایی !
سلام گرامی
سالروز میلاد حضرت زینب (س) را تبریک می گویم.
و بهاری آرزومندم که به ردپای مهدی فاطمه (عج) مزین باشد.
بنفشه ها دروغ نمی گویند ...
سلام
آدینه ای از جنس زینب.س. به مهربانی آقای بنفشه زار.عج. آغشته است پنجره بی تاب باز شدن است بهار در یک ندبه می شکفد